دوست دارم خدا جونم
يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۷ ق.ظ
امروز یاد یه چیزایی تو زندگیم افتادم که وقتی داشتم میخندیدم گریم گرفت!
یادم اومد وقتی خطایی ازم سر نزد و خطا کار شناخته شدم فقط نگاه کردم و گریه کردم!
یادم افتاد که همه بهم شک کردن...همه...جلو روم میگفتن نه،اما از نگاهشون میفهمیدم....
یادم افتاد چه قدر به خدا گله کردم از دست آدماش!!!
یادم افتاد که هی میگفتم خدایا مواظبم باش ها!
اما باز من...آه
خدا فقط باهام بود...سخته همه پشتتو خالی کنن!!
سخته تو جمع تنها باشی...خیلی سخته به خدا...
خدا رو شکر که اون روزا گذشت...اما اثراتش هنو هست...خاطرات تلخش!
احساس میکنم از یه امتحان بزرگ رد شدم!
خدایا من یکی که تسلیم شدم...خیلی دووووست دارم...تو فقط باهام باش.
۹۴/۰۶/۱۵
هرچه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای میگیرد . . .
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند
اگر هیچکس نیست، خدا که هست . .